ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
خواب دیدم میخوانم ایگرگ زگوند /خنجر دیفرانسیل هم گشته کند
از سر هر جایگشتی میپرم /دامن هر اتحادی میدرم
دست و پای بازه ها را بسته ام /از کمند منحنی ها رسته ام
شیب هر خط را به تندی میدوم /گوش هر ایگرگ وشی را میجوم
گاه در زندان قدر مطلقم /گاه اسیر زلف حد و مشتقم
گاه خط را موازی میکنم/ با توان ها نقطه بازی میکنم
لشگری تمرین دارم بی شمار/ تیمی از فرمول دارم در کنار
ناگهان دیدم توابع مرده اند/ پاره خط و نقطه ها پژمرده اند
کاروان جذر ها کوچیده است/ استخوان کسرها پوسیده است
از لگ و بسط و نپر آثار نیست /ردپایی از خط و بردار نیست
هیچکس را زین مصیبت غم نبود /صفر صفرم هم دگر مبهم نبود
آری آری خواب افسون میکند /عقده را از سینه بیرون میکند
مردم زین ایکس و ایگرگ داد داد /روزهای بی ریاضی یاد باد
!!!
سلام
شعر جالبی بود
سلام
شعر قشنگی بود...
سلام...
زیبا بود...