برق-قدرت

دانشجویان کارشناسی پیوسته برق-قدرت ورودی 90 دانشگاه فیض

برق-قدرت

دانشجویان کارشناسی پیوسته برق-قدرت ورودی 90 دانشگاه فیض

یک شبی مجنون نمازش را شکست ...

    یک شبی مجنون نمازش را شکست‎ ‎
بی وضو در کوچه ی‎ ‎لیلا‎ ‎نشست


عشق آن شب مستِ مستش کرده بود‎ ‎
فارغ از جام الستش کرده بود


سجده ای زد بر لب درگاه او‎ ‎
پُر ز‎ ‎لیلا‎ ‎شد دل پر آه او


گفت یارب از چه خوارم کرده ای‎ ‎
بر صلیب عشق دارم کرده ای


جام‎ ‎لیلا‎ ‎را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی‎ ‎
دردم از‎ ‎لیلاست آنم می زنی


خسته ام زین عشق ، دل خونم نکن‎ ‎
من که مجنونم ، تو مجنونم نکن


مرد این بازیچه دیگر نیستم‎ ‎
این تو و‎ ‎لیلای تو ... من نیستم


گفت ای دیوانه‎ ‎لیلایت منم‎ ‎
در رگ پنهان و پیدایت منم


سالها با جور‎ ‎لیلا‎ ‎ساختی‎ ‎
من کنارت بودم و نشناختی


عشق‎ ‎لیلا‎ ‎در دلت انداختم‎ ‎
صد قمار عشق یکجا باختم

‎ ‎

کردمت آواره ی صحرا نشد‎ ‎
گفتم عاقل می شوی اما نشد


سوختم در حسرت یک یا ربَّت‎ ‎
غیر‎ ‎لیلا‎ ‎بر نیامد از لبت


روز و شب او را صدا کردی ولی‎ ‎
دیدم امشب با منی گفتم بلی


مطمئن بودم به من سر می زنی‎ ‎
در حریم خانه ام در می زنی‎

حال این‎ ‎لیلا‎ ‎که خوارت کرده بود‎ ‎
درس عشقش بی قرارت کرده بود


مرد راهش باش تا شاهت کنم‎ ‎
صد چو‎ ‎لیلا‎ ‎کشته در راهت کنم
:(   

                                         

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد